English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5339 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
size control U کنترل اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
size U اندازه بعدساختمان
what is your size? U شما چیست
size U بزرگی
size U به اندازه کردن
size U اهار زدن
size U چسب زدن
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to size up U را براوردکردن
to size up U اندازه
that is about the size of it U حقیقت امراین است
that is about the size of it U همینطور است
what is your size? U اندازه
(the) size of it <idiom> U به شکلی که است
size up <idiom> U بسته به شرایط ،برانداز کردن
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
of an out size U بیرون از اندازه
of an out size U دارای اندازه غیر معمل
over size U بزرگتر از اندازه
size U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size U اندازه
size U قد
size U مقدار
size U قالب
size U چسب زنی اهارزدن
size U وسعت
size U بر اورد کردن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size stick U الت اندازه گیری پا
type size U اندازه حروف
trim size U اندازه طبیعی
type size U اندازه فونت
fractional size U اندازه کسری
nominal size U اندازه اسمی
nominal size U اندازه نامی
nuclear size U اندازه هسته
basic size U اندازه اصلی
block size U اندازه کنده
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
attack size U اندازه تک
atomic size U اندازه اتمی
life size U اندازه واقعی
life-size U باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life-size U اندازه واقعی
effective size U اندازه موثر
basic size U اندازه اولیه
accuracy to size U دقت اندازه گذاری
family size U تعداد افراد خانواده
file size U اندازه فایل
neat size U اندازه خالص
fit size U اندازه مناسب
sample size U حجم نمونه
atomic size U اندازه اتم
block size U اندازه کندهای
block size U اندازه بلاک
it is four times my size U من است چهارتای من است
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
it is the size of a sparrow U باندازه یک گنجشک است
king size U بزرگ
of a large size U بزرگ
minimum size U اندازه حداقل
point size U اینچ
lessin size U خردتر
lessin size U کوچکتر
limiting size U اندازه محدود
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
london in size U پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
sample size U بزرگی نمونه
sample size U تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
body size U اندازه بدن
hypostatize or size U ذات جدا دانستن
hypostatize or size U شخصیت دادن به
hypostatize or size U مسلم فرض کردن
size tolerance U تلرانس اندازه
size stick U قالب اندازه گیری
size effect U تاثیر اندازه
size constancy U ثبات اندازه
it is four times my size U چهاربرابر
screen size U اندازه صفحه
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
sample size U مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
man size U اندازه مناسب یک مرد
life size U باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
cut down to size <idiom> U ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
Pick on someone your own size. U برو با هم قدهای خودت طرف بشو
full size U اندازه طبیعی
pint size U کوچک
full size U بخ مقیاس یک به یک
full-size U اندازه طبیعی
full-size U بخ مقیاس یک به یک
pint size U پست
pint-size U خرد ناچیز
pint size U خرد ناچیز
pint size U باندازه سرسنجاق
pint-size U پست
pint-size U باندازه سرسنجاق
accurate to size U دقت در اندازه گرفتن
design size U اندازه طرح
cut to size U به اندازه بریدن
pint-size U کوچک
design size U اندازه نامی
data word size U اندازه کلمه داده
fixed size records U رکوردهای با اندازه ثابت
size of a statistical sample [N] U تعداد کل داده های آماری
olympic size pool U اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
paricle size analysis U دانه بندی کردن
standard size whole brick U اجر فشاری معمولی
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
size weight illusion U خطای ادراکی اندازه- وزن
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
effective size of grain U قطر موثر ذرات
effective size of grain U اندازه موثرذرات
The shoes are a size too big for my feet. U کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
control U نظارت کردن تنظیم کردن
control U بازرسی
control U کنترل بازبینی
control U کاربری
control U کنترل کردن
control U بازرسی نظارت جلوگیری
control U بازدید
control U واپاد
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to keep under control U تحت نظارت نگه داشتن
control U کنترل
control U اختیار
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control U فرمان
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
self control U قوه خودداری
control U توپزن دقیق
self control U کف نفس
control U نظارت و ممیزی کردن
control U نظارت کردن
self control U خودداری
control U کنترل کردن مهار کردن
control U مهار
control U نظارت
control U بازرسی کردن
control U کنترل کردن فرمان
self control U مسک نفس
self-control U خودگردانی
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
self-control U خودداری
self-control U خویشتنداری
mixture control U کنترل مخلوط
decentralized control U کنترل غیر تمرکزی
minor control U کنترل کم
minor control U کنترل ضعیف
delusion of control U هذیان کنترل شدگی
monetary control U کنترل پولی
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
lateral control U کنترل جانبی
monetary control U نظارت پولی
motor control U کنترل حرکتی
data control U کنترل داده ها
damage control U اسیب گیری
movement control U کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
material control U کنترل مواد
manual control U کنترل دستی
manpower control U کنترل نیروی انسانی
level control U کنترل سطح
lever control U کنترل اهرمی
lift control U کنترل اسانسور
lighting control U کنترل روشنایی
load control U تنظیم با بار خارجی
linearity control U نافم خطی
fiscal control U کنترل مالی
light control U کنترل روشنایی
electronic control U کنترل الکترونیکی
direct control U کنترل مستقیم
ground control U دستگاه کنترل کننده زمینی
electric control U کنترل الکتریکی
digital control U کنترل دیجیتالی
electronic control U فرمان الکترونیکی
magnetci control U کنترل فرمان مغناطیسی
loop control U کنترل حلقه زنی
line control U کنترل خط
lateral control U کنترل در عرض جبهه
light control U کنترل نور
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
fighter control U کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
exchange control U کنترل ارزی
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
flight control U کنترل پرواز
flight control U سیستم کنترل هواپیماها
flood control U سیل بندی
flow control U کنترل جریان
disaster control U روش مقابله با سوانح و بلایا
exchange control U نظارت ارز
disaster control U روش کنترل سوانح
fly control U برج کنترل
fly control U قسمت کنترل پرواز
experimental control U کنترل ازمایشی
external control U کنترل خارجی
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
fire control U اطفاء حریق
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
fire control U سیستم کنترل اتش
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1کلمه معادل آن به انگلیس
1size of the hypolimnetic oxygen debt
2مقررات و دستورالعمل‌هاي مربوط به كنترل فضاي كشور
1مساحت فروشگاه
0It is seeking to increase its size, diversify its product or service, achieve economies of scale, reduce competition, or gain access to new customers or markets
1این جمله اسپانیایی هستش و معنی فارسیش رو میخوام . باگوگل ترنسلیت این معنیشه:متعلق به خانواده پروکوم است و در مفهوم انتخاب گنجانده شده است . اگه میشه معنی جمله اسپانیایی اگه هم نمیشه فقط معنی پروکوم ؟
1معنی کلمه procom
0inelastic size
0piezo drive
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com